سکوت عشق

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->مرجع کد آهنگ

آمار

آنلاین :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته گذشته :
بازدید ماه گذشته :
بازدید سال گذشته :
کل بازدید :
تعداد کل مطالب : 491
تعداد کل نظرات : 267

انتخاب بهترين وبلاگ ماه
پربازدید ترین ها
-->-->-->

نوشتم حرف دل تا تو بخوانی ،که چون دورم ز تو دردم بدانی ،به غیر از تو کسی را من ندارم،تو را تا بی نهایت دوست دارم.

با نوای کدوم لالایی وجدانت را خوابوندی که اینجوری بیخیال منی؟؟؟

وقتی با یکی خوشی نیازی به دومیش نیست!

امتداد فاصله از اعتبار عاطفا نمی کاهد...همیشه هستی،همین حوالی....

خدایا شبیه بادکنکی شده ام از بغض هایی که به اجبار فرو داده ام!!!التماست میکنم...فقط یه سوزن،تکه تکه شدنم با خودم..!!

خدایا از تو چه پنهان کسی را هم قد تو دوست دارم..!!!

لاک غلط گیر را برمیدارم و "تو" را ازتمام خاطراتم پاک میکنم.."تو"غلط اضافی زندگیم بودی.

جریان چیست!چرا هیچ گاه پیدا نمی شود،جسد آنهایی که ادعا میکنند بدون ما می میرند.

خدایا درد ها از آن بالا کوچک دیده می شوند....بیا مسائل رو در رو حل کنیم.

لعنتی تمام روزهایی که سرگرمیت بودم متاسفانه زندگیم بودی....!!!!

اینو بدون که:بدون من هوا سرده الان گرمی نمی فهمی!

روی باغ  شانه هایت هروقت اندوهی نشست...در حمل بار غصه ات با شوق حرکت میکنم.

دنیا دنیای ریاضی است وقتی عشق را تقسیم کردند و تو خارج قسمت من شدی!

خدا لعنت کنه کسی رو که قصه ها رو با یکی بود یکی نبود شروع کرد.آخه بی انصاف چی ازت کم میشه بگی هردو بودند؟؟!!!

می خوام با قشنگی چشات دنیایی بسازم که تموم عالم بشن تماشگر دنیای من.

عطر های گرون قیمت رو ول کن،آدم باید بوی اعتماد بده....

بعد از رفتنت جای خالی ات مثل کفش های سیندرلا اندازه ی هیچ یک از مردم شهر نشد...حتی بزور..

این روزها گرمای عشق مان انقدر زیاد شده که حدس میزنم به زودی سرم را زیر آب کنی!!!

وقتی کسی اندازه ات نیست ،دست به اندازه خودت نزن.

دیگه از "میم" مالکیت استفاده نمیکنم!شب بخیر قشنگش!!!

خواستم چشم هایت را از پشت بگیرم،دیدم طاقت اسم هایی را که میگویی ندارم.

عاشقش نشوید،به اندازه همه تان برایش عاشقی کرده ام...!!!

من همون جور که آدما رو به توان میرسونم به همون شکل هم میبرمشون زیر رادیکال.

دیگر کمتر اشک میریزم،دارم بزرگ میشم یا سنگ!!!خدا میداند....


سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 662 تاريخ : 30 آبان 1392 ساعت: 23:1

نایت اسکین

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 1802 تاريخ : 30 آبان 1392 ساعت: 10:5

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 656 تاريخ : پنجشنبه 30 آبان 1392 ساعت: 20:33

خسته و کوفته اومدم خونه داداشم رو در پذیرایی یادداشت گذاشته یه نوشته گذاشتم تو اتاقت برو بردار…
رفتم تو اتاق دیدم نوشته سرت کلاه گذاشتم یادداشت اصلی پشت همون برگه ایه که رو در بود…
رفتم یادداشت رو درو کندم پشتش نوشته یه یادداشت تو یخچاله زیر ظرف میوه ها…
منم حرصم گرفت بدون توجه به یادداشت یه نیمرو درست کردم و خوردم…بعد ناهار یادداشت زیر ظرف میوه رو خوندم دیدم نوشته ما رفتیم خونه خاله اما مامانم برات پیتزا که دوست داری درست کرده گذاشته تو فر…اما اگه نیمرو خوردی دیگه پرخوری نکن بذار اومدم باهم میخوریم…
خداوکیلی من سرم رو کجا بکوبم با این فک و فامیل؟

چند وقته یه سوالی برام پیش اومده
چرا تو کارت ماشین بابام نوشته ظرفیت چهار نفر ولی 3 تا کمربند ایمنی تو صندلی عقب گذاشتن؟ ممنون میشم اگه یه دیوار بهم بدین.نمی خام سرمو بکوبم توش میخام باهاش ماشینو خورد کنم
تا حالا دقت کردین

امـــــروز امتحان ریاضــــی داشتیم (میان ترم)
نشـــستیم سر جلـــسه ،
منم هیچی نخونده بودم و اســـترس داشتم
برگه هــــا رو دادند و شروع به نوشــــتن کردم …
چند دقیقه بعــــد بغل دســــتیم برگه حضور و غیاب امتحان رو داد بهـــــــم
دیـــــدم خودش اســـمش رو نوشــــته و یه شماره که اولــــش 911 بــود
منم اســــــم و شــــمارمو ایرانسلمو نوشـــــتم و دادم به دختر بغل دستیم
اونم هــــم نوشت و دوباره برگــــه رو برگردوند و گفت : اوســــکل ، شماره دانشجوییت رو بنویس نه شماره موبایلت رو :) ))
مارو میگی :|
اون :؟
کارت دانشجویی :|
ایرانسل :|

بـه مامانم میگم : یه سوال کنم راستشو میگی ؟
میگه آره
گفتم : منو از پرورشگاه آوردین یا سر خیابون پیدا کردین؟
میگه : خفه شو جز جیگر گرفته! الهی زیر گِـل بری راحت شم از دستت! الهی سرب داغ بریزن تو حلقت دیگه از این حرقا نزنی
من :|
ماهی ها :( (((((((
سازمان حمایت از آبزیان :( (((((((
یونیسف :) ))))))
من که میدونم منو از تو جوب پیدا کردن بقران انقدر بهم برخورد که میخوام
برم خواننده شم فعلنم دنبال اسپانسر واسه اهنگام میگردم :| :|:|

بچه که بودم ازین پفک ۱۰ تومنیای کوچیک اومده بود خیلی هم خوشمره بودن . اون موقع روزی ۵۰ تومن جیره ام بود
یه مغازه نزدیک خونمون بود . که آشنای بابام بود . یه روز رفتم مغازه اش گفتم عمو ۴تا پفک ۱۰تومنی بده . خلاصه ۱۰ تومن از پولم موند . منم جو گیر شدم گفتم عمو این ۱۰ تومنو بنداز تو اون صندوق آبیه ( صندوق صدقه )
رفت تا ۲ روز بعدش . بدجور هوس پفک کرده بودم.
مامانمم خونه نبود.
رفتم مغازه . گفتم عمو یه پفک ۱۰ تومنی بده .
بهم گفت ۱۰ تومن میشه
منم گفتم عمو یه ۱۰ تومنی اون روز دادم گذاشتی تو اون صندوق آبیه . این عوض اون !

اعتراف میکنم بچه که بودم . جو گیر بودم نماز بخونم . بعد چادر گل منگولیمو میذاشتم مهرم میذاشتم رو به قبله وا میستادم شروع میکردم به نماز خوندن . اما جای سوره ها شعر کلاه قرمزیو می خوندم . >> آقای راننده ، آقای راننده ، یالا بزن توو دنده . . . !

یه بار رفته بودم کافی نت خواستم به صاحب مغازه بگم کارم تموم شده !
حواسم نبود یهو داد زدم آقا من پیاده میشم !
بعده چند لحظه کل کافی نت رفت رو هوا . . .
منم اومدم پول و بدم از خجالت در برم که طرف گفت : داداش دلمونو شاد کردی نمیخواد پول بدی

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 689 تاريخ : 28 آبان 1392 ساعت: 18:1

اعتراف می کنم چند وقت پیش کامبیز دیرباز رو تو ماشینش  دیدم
اومدم بگم شما کامبیز دیربازی؟
گفتم شما کامباز دیربیزی !!!
خودش از خنده با کله رفت تو فرمون !!!


اعتراف می کنم با دوستم دعوام شد
در اولین اقدام انتقام جویانه شماره موبایلشو دادم به عنوان فروشنده گوسفند زنده تو نیازمندی ها چاپ کنن

اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردم
این برچسب های تبلیغاتی که روی در خونه ها می چسبونن یه چیزی توی مایه مدال ژنرالهاست !!!

هر کی بیشتر داشته باشه وضعش بهتره هی می رفتم برچسب همسایه ها رو می شمردم که یه وقت اضافه تر از ما نباشه !!!

اعتراف می کنم بچه که بودم کلید خونمونو بر می داشتم رو یه کاغذ هم یه نقشه می کشیدم
می بردم تو باغچمون خاک می کردم بعدا خودم می رفتم پیداشون می کردم میگفتم نقشه گنجه اینم کلید صندوقشه !!!

اعتراف می کنم یه بار رفتم دستشویی شروع کردم به باز کردن دکمه های پیراهنم
دیگه داشتم می رسیدم به دکمه ی آخر پیرهنم که یادم افتاد نباید پیراهنم رو در بیارم !!!

اعتراف می کنم تو تاکسی نشسته بودم
نزدیکای مقصد به جای اینکه بگم ممنون پیاده می شم بلند گفتم : خسته نباشید !!!
اینقدر تابلو بود دیگه نتونستم کاری کنم جز اینکه سریع پیاده بشم !!!

اعتراف می کنم تو مجلس ختم شوهر عمم به عمم به جای اینکه بگم غمه آخرتون باشه

گفتم : ایشالا آخر عمرتون باشه !!!

اعتراف می کنم وقتی خیلی کوچیک بودم موقع دستشویی رفتن بخاطر ترس در و تا آخر باز می ذاشتم
روز اول مدرسه  طبق عادت همیشگی رفتم دستشویی مدرسه و در هم باز گذاشتم
یه لحظه برگشتم دیدم نصف مدرسه به اضافه ناظم جمع شدن جلوی دستشویی دارن بهم می خندن

اعتراف می کنم رفتم مغازه سیگار بگیرم
گفتم : آقا یه بسته وینستون بده
مغازه دار گفت : لایت باشه ؟
یهو یکی از پشت سرم گفت : آره لایت باشه بچم گلوش اذیت نشه
برگشتم دیدم بابام پشت سرمه !

اعتراف می کنم با رفیقم وایستاده بودیم سر خیابون یکی رد شد به دوستم سلام داد
گفتم : این اسکول مشنگ کی بود ؟
گفت : دامادمونه !!!

اعتراف میکم وقتی بچه بودم در یخچال رو آروم میبستم ببینم کی چراقش خاموش میشه!!

شر بودن و شوت بودن چقدر با هم فرق دارن همین قدر بگم که یکی از فامیلهای ما برای اینکه بفهمه چقدر بنزین تو بشکه هست کبریت انداخته توش و همین باعث شد که از اتیش بترسه و دفعه ی بعد انگشت کنه تو هلدر لامپ و زمانی که فهمید برق هم خطرناکه ” با ترقه ور رفت و ترقه تو دستش ترکید اما در کمال تعجب به جون خودم الان از منم سالمتره …

عاغا بچه که بودم (هنوزم هستم با اجازتون) یکی از تفریحات کاملا سالم بنده این بود که وقتی برق محلمون میرفت،با دوستام میرفتم زنگ خونه ها رو فشار میدادم و چسب نواری میزدم روش.
بعدش که برق میومد انگار تو محله عروسی به پا شده بود… خخخ
اصن یه وضی….!!!!!
البته در این میان ساکنان محله چند فحش درست و حسابی هم نثار بنده و دوستان می کردند!!!

بابام از این دستگاها که نشون میده خونه گاز مونوکسید و سرب و از این چیزا داره یا نه خریده و زده به دیوار(استانداردش باید عدد زیر پنج نشون بده) که عدد سه رو نشون میداد!آقا من کرمم گرفت رفتم یا هااااااااا اساسی کردم بهش دیدم تا هفت هشت رفت بالا!بعدش بابام رفت ها کرد دیدم رفت رو چهارده و صدای بوقش دراومد!یعنی یه وضعی بود واسه خودش
به این نتیجه رسیدم که هرچی آلودگی تو خونه هستش از صدقه سر خودمونه!

به جان خودم راست ميگم!
دختر عمه ام برگشته به مامانش ميگه مامان چرا بلوتوثت روشنه؟عمه ام با اعتماد به نفس كامل ميگه خب اگه روشن نباشه كه اس ام اس نمياد،يهو كل فاميل با هم رفتن رو هوا!
عمه ست ما داريم؟؟؟

زبان گوشیم عربی هست به دوست دخترم فرستادم جطوری کلم (منظورم گلم بود)
برگشت گفت کلم جد و آبادته
یکی نیس به این بفهمونه منظورم چی بود؟؟؟؟؟
اما خداییش از کلم هیچی کم نداره
هه هه هه

عاغا یادش بخیر دوران مدرسه ما دهه شصتی ها
تو امتحان 2 گرفتم واسه اینکه گندش در نیاد خواستم جلوش 0 بذارم رفیقم گفت همه میدونن عرضه بیست گرفتن نداری جلوش 1 بذار تابلو نشه
منم اشتباهی پشتش گذاشتم به جای 12 نمرم شد 21 گندش در اومد و کتکو خوردیم هم از بابام هم از معلم
من ……….
بابام ………….
فیثاغورث !!!!!!!!
همه (….)

 

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 637 تاريخ : 28 آبان 1392 ساعت: 17:39

♥ خدایا :
تو را به صدای گنجشک ها
و به بوی خوش آرزوها سوگند . . .
او را از من مگیر
او دنیای من است . . .

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 631 تاريخ : 28 آبان 1392 ساعت: 17:17

خداوند نمیخواهد ما به هم برسیم
می دانی دلیلش چیست ؟
می داند که اگر کنارم باشی
دیگر هیچ وقت ، هیچ چیز
از او نخواهم خواست

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 668 تاريخ : 28 آبان 1392 ساعت: 17:14

وقتی دستت تو دست عشقته و آروم یه فشار کوچیک به دستت میده . . .
بی تفاوت ازین فشار رد نشیا
داره باهات حرف میزنه . . .
میگه دوست داره !
میگه هوات و داره !
میگه حواست به من باشه !
میگه حواسش بهت هس !
میگه تنها نیستیا !
میگه . . .
تو هم همینجور که دستت تو دستشه
آروم انگشت شصتت و بکش رو انگشتاش . . .
آره
یه وقتایی بی صدا و بی نگاه حرف بزنین !

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 595 تاريخ : 28 آبان 1392 ساعت: 17:12

آنقدر که بودن تو را می خواهم ، بودن خود را نمی خواهم
چقدر زیباست این عشق ؛ محو تو شدن را دوست دارم

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 679 تاريخ : 28 آبان 1392 ساعت: 17:10

اگه قرار باشه یه نسبت دیگه با من داشته باشی
دوست داری من چیت باشم ؟!
اینو واسه همه بفرست جوابای جالبی میگیری !
اول جواب من !

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 634 تاريخ : 28 آبان 1392 ساعت: 17:6

اگر یه روز از خواب بیدار بشی و ببینی تموم زندگیت یه فیلم بوده ،
اسم فیلمت رو چی میذاری !؟

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 655 تاريخ : 28 آبان 1392 ساعت: 17:5

زمانى که ما مدرسه مى رفتیم، یک نوع املاء بود به نام ‘املاء پاتخته اى’ ، در نوع خودش عذابى بود الیم! براى کسى که پاى تخته مى رفت یه حسى داشت تو مایه هاى اعدام در ملاءعام.. و براى همکلاسى هاى تماشاچى چیزى بود مصداق تفریح سالم..
چه تفرحات سالمی داشتیمااااااااااا

یه همسایه داشتیم به خانومش میگفت “منزل”.خانومش خونه ی ما بود اومده بود دنبال زنش. برادرم در باز کرد آقاهه گفت “منزل ما اینجاست؟” برادرم گفت نه منزل شما ته کوچه ست. بنده خدا در همه خونه هارو زده بود تا منزلش پیدا کنه

جاده شمال از وسط جنگل داشتیم رد میشدیم ک کلاهمو باد برد
گفتم بابا کلامو باد برد
گفت اشکال نداره پست میده
گفتم شوخی نکن میدونی چن خریدمش
پنجاه هزار تومن
بهو زد رو ترمز هممون رفتیم تو شیشه
یکی خوابوند تو گوشم
گفت بدو بیارش وای بحالت اگه خراب شده باشه
هی ی ی ی ی ی ی روزگار

چن روز پیش رفتم آزمایشگاه که ازم خون بگیرن…
یه دختر فسقلی هم با مامانش اومده بود شاید 3 سالش بود … خیلی ریزه بود. خلاصه … صبح زود بود مردم همه یا مریض بودن یا خوابشون میومد کلا خیلی ساکت بود … یهو دختر کوچولویه به مامانش گفت : مامان این آقاهه ، خانوم دکتره !!!! :) )))
دکتره دچار بحران هویت شد !! :)

رفته بودم مصاحبه براي استخدام!
ازم پرسيدن:
امسال سال چيه؟
گفتم: نهنگ!
پاشو برو بعدي بگو بياد!!!
اعصاب ندارنا . . .
مگه نهنگ نیست ؟:|

جلسه ی اول این ترم، استاد برنامه سازیمون داشت درباره ی بچه ها ازشون سوال میکرد (برا آشنایی) که مثلا ترم چندمی؟ بچه کجایی؟ چه رشته ای میخونی؟ و از این حرفا. بعد اومد از من یه چندتا سوال پرسید. بعد گفت شما کجا میشینین؟ منم گفتم رو مبل، رو فرش، رو صندلی! هر جا که راحت باشم!
نامرد از کلاس بیرونم کرد!
کسی نمیدونه چرا؟ مگه دروغ گفتم؟!!!

 

 

یکی از دوستام تعریف می کرد: وقتی از مدرسه میومدم خونه با نون یه قیف درست می کردم توشو پرماست می کردم می خوردم.آقا یه روز اومدم خونه هیشکی نبود تا قیفه رو درست کردم ماست ریختم زنگ خونه رو زدن رفتم دیدم حاج آقای محله س! یواشکی قیفو گذاشتم تو جیب شلوارم اینم هی وایساد حرف زد هی حرف زد! آقا این قطرات ماست مثه شکنجه زندان ابوغریب روی پای من سر می خوردن و می رفتن پایین. هیچی دیگه وقتی رفت دیدم از پاچه شلوارم ماست زده بیرون. اینا همش یه طرف سرکوفتای مامانم یه طرف! مونده بودم چیجور توجیه کنم این شاهکارو…

ابتدايي كه بودم ، 25 صدم كه كم مي شدم ، سيل اشك بود كه جاري مي شد. حالا معلم پنجم ابتدايي اومد در گوشي تو كلاس بهم گفت امتحان ترمتو 15 شدي. آقا من تا آخر كلاس و گريه كردم و معلمه درس مي داد. آخرش اومد گفت : شوخي كردم ، وقتي گريه مي كني دماغت قرمز مي شه خوشم مياد !!!!!!!!!!
تا عمر دارم نمي بخشمش!

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 704 تاريخ : 27 آبان 1392 ساعت: 21:3

مادرم تو خونه داد زد و گفت كدوم الاغي ميوه خورد ظرفو نشست ؟؟؟
مادرم:|
پدرم:((((
من:)))

 

شرکت بودم دیدم خواهرم داره زنگ میزنه
گوشیو برداشتم دیدم با حالت آه و نـــــــــاله داره میگه آآآآآآآآخ مرررردم علیـــــرضا
تصادف کردم بیمارستانم با بابا بلند شو بیا فلان بیمارستان، حتـــــــــــــما با بابا بیای
هااااا ممکنه بخوان عملم کنن احتیاج باشه رضایت بده!!!!!!!!!!!!!
آقا مارو میگی مثل اسفند میپریدم بالا پایین اصلا نفهمیدم راه شرکت تا بیمارستان که
45 دقیقه طول میکشرو چجوری 10 دقیقه ای رف
تم، به بابام هم گفتم اونم بنده خدا
انگار فانتوم سوار شده باشه خودشو رسوند بیمارستان…
رفتیم دیدیم دارن از خواهرم “ام آر آی” میکنن یه پسره هم وایساده بیرون اتاق تا بابامو
دید افتاد به پای بابام که آقا ببخشید نفهمیدم، من تصادف کردم با دخترتون بابای ما هم
نه گذاشت نه برداشت زاااااااارت گذاشت تو گوش پسره…
همه این جریانات گذشت و خواهر ما هیچیش نبود دکترا گفتن سالمه هیچیش نیست!!
2 هفته بعد دیدیم پسره اومد خواستگاری!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
کاشف به عمل اومد خواهرم با این پسره که الان دومادمونه دوست بوده بعد این کارو کردن
که منو بابام با پسره آشنا شیم نگیم چرا دوست پسر داشتی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یعنی 1 دونه آدم سالم دورو بر ما نیست همشون خدارو شکر خولو چلن والاااااااااااااااا…

 

ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻛﻔﺶ ﭘﺎﺷﻨﻪ ﺩﺍﺭ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮ ﻣﯿﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﻛﻴﻔﻢ
ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻡ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺯﻧﮓ ﺗﻔﺮﻳﺢ ﭘﻮﻝ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﻢ ﻣﻴﺪﺍﺩﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻳﻪ ﺩﻭﺭ ﺑﭙﻮﺷﻦ
ﺷﻢّ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭ

 

آقا ما یه پسرعمه داریم تو کار فروش و نصب پرده و اینا. یه متر همیشه تو دستشه.
یه روز خونمون جمع شده بودیم بحث مسائل اقتصادی و تورم بود به طور جدی و هرکی یه نظری میداد. این میخواست بگه کفش چقد گرون شده.
برگشته میگه: آقا پارسال یه جف کفش ورزشی 12هزار بود امسال شده متری 30 هزار.
اون کفشا :|
فروشنده کفش:|
ما :) ))))))))))
یعنی همه چیو متری میبینه. آخه پسرعمه عزیز ما همه جا که مث اون پروده فروشی شما نیس متری کار کنن

 

دیروز تربیت بدنی داشتیم، استاد یه مانع 20 سانتی گذاشت گفت یکی یکی از روش بپرین…
من یدفعه گفتم: نه حسن! خطرناکه حسن!!!
دیدم تمام بچه ها از خنده رو زمین پخش شدن…
یکی از بچه ها اومد بهم گفت اسم استاد حسنه!!!!
هیچی دیگه استادم منو حذف کرد.

 

دوستم زنگ زده خونه. گوشی رو برداشتم سلام کردم. میگه: تو خونه ای. میگم: پ ن پ لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیام خود را بگذارید… با تشکر!

 

دیروز یه صابون خریدم روش نوشته بود:
فقط برای فروش در اندونزی!!!!!
دچار بحران هویت شدم
یکی به من بگه من الان کجای کره زمین زندگی می کنم؟؟؟؟؟ 1.ایران! 2.چین! 3. اندونزی!

 

مامان ﻣﻦ ﺁﺧﺮ ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯿﻪ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻓﺤﺶ ﺑﺪﻩ ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺩﻣﻢ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ
ﻣﺜﻼ ﻣﯿﮕﻪ:
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﻧﻔﻬﻢ؟
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮕﻢ ﺷﻌﻮﺭ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟؟؟

 

بابا و مامانم سرٍ بردٍ پرسپولیس دعواشون شده بود، بعد بابام سرٍ میزٍ شام هی واسه من چش و ابرو میومد که به مامان بگم باهاش آشتـــــی ، یه لحظه که داش اشاره میداد مامان سرشو بالا کرد دیدش….
بابام: امیــــــــــــــــــر میگم با بعضیا آشتــــــــی نمیکنم چرا انقد اصرار میـــــکنی؟؟
اَه اصن من اشتها ندارم پاشد رف!!
باباس داریــــــــــــــم؟؟

 

زنگ زدم خونه مامان بزرگم میگم ؛ سلام عشقٍ من!!
مامان بزرگم؛ خجالت بکش من همسنٍ مامان بزرگتم!!
دیدم نفهمیده منم گفتم اذیتش کنم!
من؛ عب نداره خانومی من سن و سال واسم مهم نی!
میبینم بابابزگم گوشی رو گرفته؛ هوووی مرتیکه چیکار به زنٍ من داری؟؟ چنتا فحشٍ پدر مادرم داد!
من؛ بابا جون فحش نده منم امیــر!!
بابابزرگ؛ امیـــر کدوم گاویه؟؟

 

 

يه روز سر درس زيست داشتم حرف ميزدم با دوستم كه معلم ديد و گفت: برو بيرون!
رفتم تا دم در بعد كنار سطل آشغال وايستادم
معلم گفت از كلاس برو بيرون.
منم گفتم:شما بزرگتريد اول شما بفرماييد!!
كلاس از خنده تركيد!

 

دخترایی که امسال دانشجو شدید …
هیچ فکر کردید که ….
.
.
.
.
.
چی بپوشید !؟؟

 

زمـــانٍ دانشجـــویی مـــامـــانم یادمــــه 5سالم بودش, یه بار منُ بــــرد دانشگـــاشون! این هم کلاسیـــاش كچـــلم کـــردن انقـــد حرف میــــزدن!
یکشیـــون گف: امیـــــر به مــــن بگــــو خالــــه سمیـــــرا!
مــــن: عه شمـــا سمیــــرایی؟! همـــونی که بـــابـــاش زندانٍ؟! شوهـــرش معتـــادٍ؟! خـــودتم میری دزدی؟! :) )
آقــــا ندیدین چی شد که؟!
سمیــــــــرا: کی این حــــرفارو بهت زده؟!
مـــن: مـــامـــانم همیشه به بـــابـــام میگه!!!!!!!
دعـــواشونُ یه ذره یادمـــــه! ولی دعــــوایی که مـــامـــان خانــــوم باهام کردُ هیـــچ وخ یادم نمیــــره!
خــــو مــــامــــان خانـــــوم این حرفا چی بوده جلــــو بچه میــــزدی؟! :(

 

اعتــــراف میــکنم یه بــار یه دختـــــرٍ بهم گف : خوشگلـــــه دوس دختــــر داری؟!
مـــــن: بلــــــه!
یــــارو: بلـــــه و بلا , بلـــــه و آرپیچـــــی! چرا بهش خیـــانت میکنی؟! چـــــرا جوابٍ منُ دادی؟! خدا میدونه کارتشو در آورد بهم داد گف: هـــر وخ ازش سیــــر شدی بهـــم زنگ بـــزن!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اعصـــاب تعطیلن بعضیـــــا به قـــرآن!
همی مونده بود با اون فولاد زره دوس شـــــم:)

 

همکلاسیم باهام کل داشت گفتم حالتو میگیرم.
گفت نمیتونی
منم یه روز سر کلاس شلوغ استاد هم بود از این سر کلاس صداش زدم مهدی نامزدی کردی نمیخوای شیرینی بدی؟
خلاصه هیچ مجبور شد همه رو دعوت کنه بوفه دانشکده..اینا هم خو مث وحشیا تا تونستن همه چی خوردن تازه یه چیزایی هم ورداشتن واسه بعد
فک کنم ورشکست شد طرف
چنین مخی هستم من!!!!

بچه بودم بابام گفت بشین موهاتو آلمانی بزنم. گند زد تو سرم مجبور شد از ته بزنه بعدش گفت طوری نیست حالا آمریکایی شد!!!
من:|

اعتراف میکنم اولین بار که تو عمرم تقلب کردم سال اول ابتدایی سر امتحان ریاضی بود :دی
پیس پیس (من خطاب به جلوییم)
گردی عدد 9 سمت چپشه یا راستش ؟
جلوییم : چپ
من : چپ کدوم طرفه ؟
:|
:) 

 

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 676 تاريخ : 27 آبان 1392 ساعت: 10:47

 دانستنی های بسیار جالب در مورد مردم ژاپن

 

آیا میدانستید که در مدارس ژاپن به دانش‌آموزان نمره داده نمی شود و ارزیابی بصورت گروهی انجام می‌شود و گروه باید تلاش کند که همه در سطح خوبی قرار بگیرند ؟

آیا میدانستید که
کودکان هنگام نشستن روی صندلی اتوبوس یا قطار ابتدا کفش خود را در می آورند و بدون کمک مادر روی صندلی می نشینند ؟

آیا میدانستید که
بوسیدن و دست دادن در ژاپن مرسوم نیست و حتی مادران فرزندان خود را نمی‌بوسند ؟

آیا میدانستید که در ژاپن نظافت عمومی حرف اول را می زند ؟

آیا میدانستید که
در ژاپن هرچه از لوازم منزل که استفاده نشود را به زباله‌دانی می‌سپارند ؟

آیا میدانستید که
در ژاپن خانه‌ی ویلایی تقریباً وجود ندارد ؟

آیا میدانستید که
در ژاپن مردم اگر باغچه‌ی کوچک داشته باشند در آن ترب می‌کارند و اگر بزرگتر باشد برنج ؟

آیا میدانستید که
بن‌مایه‌ی قدرت اقتصادی ژاپن را زنان ژاپن می‌سازند ؟

آیا میدانستید که
ژاپنی‌ها اصلاً پس‌انداز نمی‌کنند ؟

آیا میدانستید که
کارمندان ژاپنی روزی یکساعت در محل کار ورزش دسته‌جمعی می‌کنند ؟

آیا میدانستید که
هر ژاپنی در هر شغلی که باشد به آن افتخار می کند ؟

آیا میدانستید که
ژاپنی‌ها پایبند دیانت خاصی نیستند و به همه‌ی ادیان احترام می‌گذارند ؟

آیا میدانستید که
مربیان و معلمان تمام کودکان ژاپنی خانم هستند و حتی از مادرانشان دلسوزترند ؟

آیا میدانستید که
هنگامی که مدارس تعطیل می‌شوند دانش‌آموزان گریه می‌کنند ؟

آیا میدانستید که
در ژاپن خانم‌ها بعد از ازدواج عموماً کار نمی‌کنند ؟

آیا میدانستید که
در ژاپن خانم ها عمدتاً تحصیلات عالی و بیشتر از نوع اقتصاد خانواده دارند ؟

آیا میدانستید که
مردان حقوق خود را یکجا به همسران خود می دهند و از آن‌ها پول تو جیبی می‌گیرند ؟

آیا میدانستید که
کارمندان ژاپنی اضافه کار نمی‌گیرند و متعهد هستند تا هر ساعتی لازم باشد در شرکت بمانند تا کار روزانه‌ی خود را تمام کنند ؟

آیا میدانستید که آقایان هر ساعتی از شب بخانه برگردند اولین پرسشی که از همسر خود می شنوند اینست: آیا شام خورده‌ای ؟

آیا میدانستید که
در ژاپن برای انجام هر کاری دستورالعمل و برنامه‌ی از پیش تعیین شده وجود دارد، حتی تعمیر جدول یک باغچه‌ی کوچک کنار پیاده رو با نقشه و برنامه انجام می شود ؟

آیا میدانستید که
دانش آموزان ژاپنی به همراه معلمان خود هر روز مدرسه خود را به مدت 15 دقیقه تمیز میکنند که منجر به ظهور نسلی می شود که فروتن و مشتاق پاکیزگی است ؟

آیا میدانستید که
هر شهروند ژاپنی که سگ دارد یک کیسه مخصوص مدفوع سگ با خود حمل میکند؟ بهداشت و اشتیاق به آن بخشی از اخلاق ژاپنی ها است ؟

آیا میدانستید که
کارگر بهداشت در ژاپن "مهندس بهداشتی" نامیده می شود و میتواند حقوقی بین 5000 تا 8000 دلار در ماه طلب کند ؟

آیا میدانستید که
ژاپن هیچ منابع طبیعی ندارد و سالانه با صدها زلزله مواجه میشوند اما این جلوی آنها را برای تبدیل شدن به بزرگترین های اقتصاد جهان نگرفته است ؟

آیا میدانستید که
هیروشیما بعد از انفجار بمب اتم در آن شهر فقط 10 سال طول کشید تا به آنچه جنب و جوش اقتصادی قبل از افتادن بمب اتم در آن شهر بود باز گردد ؟

آیا میدانستید که
در ژاپن از استفاده از تلفن همراه در قطارها، رستوران ها و اماکن سرپوشیده جلوگیری می شود ؟

آیا میدانستید که
دانش آموزان ژاپنی از سال اول تا ششم ابتدایی باید اصول اخلاقی در برخورد با مردم را بیاموزند ؟

آیا میدانستید که
از سال اول تا سوم مقدماتی دانش آموزان ژاپنی هیچ نوع امتحانی وجود ندارد ؟ چون هدف از آموزش و پروش القای مفاهیم و ساختن شخصیت است و نه امتحان و اجبار ؟

آیا میدانستید که
ژاپنی ها حتی اگر یکی از ثروتمندترین افراد جهان باشند باز هم هیچ خدمتکاری در خانه ندارند و پدر و مادر مسئول خانه و کودکان خود هستند ؟

آیا میدانستید که
اگر به یک رستوران در ژاپن بروید، متوجه خواهید شد که مردم به اندازه ای که نیاز دارند غذا میخورند، بدون تولید هیچ زباله و اصرافی ؟

آیا میدانستید که

میزان تاخیر قطارها در ژاپن حدود 7 ثانیه در سال است ؟ آنها ارزش زمان را درک میکنند و در دقیقه و ثانیه وقت شناس هستند ؟

آیا میدانستید که
کودکان در مدرسه بعد از یک وعده غذایی دندانهای خود را مسواک میزنند و تمیز میکنند ؟ آنها از سنین پایین به حفظ سلامتی خود اهمیت میدهند ؟

آیا میدانستید که تورم در ژاپن منفی است ؟

آیا میدانستید که
حقوق یک معلم در ژاپن حداقل 7000 دلار در ماه است ؟

آیا میدانستید که از کار مردن در ژاپن افتخار است ؟

آیا میدانستید که
یک کارمند ژاپنی برای رضایت مشتری حتی حاضر است خانواده‌ی خود را فدا کند ؟

آیا میدانستید که
شکست در کار برای یک مدیر ژاپنی برابر مرگ است ؟


آیا میدانستید که
دانش آموزان در ژاپن نیم ساعت طول میکشد تا وعده غذایی خود را تمام کنند به این دلیل که مطمئن شوند غذا به درستی هضم شده ؟ وقتی که درباره این نگرانی ها پرسیده میشود، آنها میگویند که این دانش آموزان آینده ژاپن هستند ؟

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 713 تاريخ : 22 آبان 1392 ساعت: 10:52

http://www.8pic.ir/images/03663874350355279516.jpg

http://www.8pic.ir/images/29579640679531838917.jpg

http://www.8pic.ir/images/77736145854107952485.jpg

http://www.8pic.ir/images/09210111491847348963.jpg

 

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 1698 تاريخ : 18 آبان 1392 ساعت: 10:18

فساتین العرایس الجدید موضه 2013

فساتین ناعمة وممیزة لاحلى العرایس

http://www.newdress2014.com/images/h/evening/20130308/120515051.jpg
سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 871 تاريخ : 18 آبان 1392 ساعت: 10:10

مدل فیگور

مدل عروس

مدل فیگور

مدل فیگور

[تصویر: 79047076116933479017.jpg]

 http://www.8pic.ir/images/33870205121763814778.jpg

صور صور فساتین زفاف رهیبة 2013 فساتین زفاف

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 1353 تاريخ : 18 آبان 1392 ساعت: 10:22

 

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 2210 تاريخ : 17 آبان 1392 ساعت: 23:36

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

مجموعه فساتین روعه

 

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 2002 تاريخ : 17 آبان 1392 ساعت: 23:31

http://aksmodel.rozblog.com - مدل جدید مانتو دخترانه مارک مرسده

http://aksmodel.rozblog.com - مدل جدید مانتو دخترانه مارک مرسده

http://aksmodel.rozblog.com - مدل جدید مانتو دخترانه مارک مرسده

http://aksmodel.rozblog.com - مدل جدید مانتو دخترانه مارک مرصده

http://aksmodel.rozblog.com - مدل جدید مانتو دخترانه مارک مرصده

http://aksmodel.rozblog.com - مدل جدید مانتو دخترانه مارک مرصده

 

سکوت عشق...
ما را در سایت سکوت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مبینا angel9196 بازدید : 1886 تاريخ : 17 آبان 1392 ساعت: 23:23

لینک دوستان

خبرنامه